کتاب‌ها در پی‌نوشت ادامه می‌یابند
    درباره‌مابا هم آشنا شویمارتباط با پی‌نوشت
    فرآیند ایجاد صفحه کتاب جدید در پی‌نوشتقوانین و مقررات استفاده از پی‌نوشتتعرفه‌ها
    ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
    این سایت در بستر پلتفرم پی‌نوشت ارائه و پشتیبانی شده است
    اینجا کتاب‌ها ادامه می‌یابند ...
    سیاست و نوآوری در تئوری و عملبخش۳: مسائل جدید نوآوری

    {بخش۳: مسائل جدید نوآوری}

    در بخش سوم کتاب با عنوان «تکامل دیدگاه سیستم‌های نوآوری» ۷ مقاله از نویسندگان شناخته‌شده‌ آمده است. که در ادامه به صورت خلاصه معرفی شده‌اند:


    مقاله۸: نوآوری و شرکت‌های کوچک و متوسط: پویایی‌های نوآوری و استراتژی‌های سیاستی

    نویسنده: فیلیپ شپیر

    در مقدمه این مقاله آمده است:
    یک عنصر اصلی هر تلاشی که در سطح اقتصاد برای تشویق نوآوری صورت می‌گیرد، باید توجه به شرکت‌های کوچک و متوسط (SMEها) باشد. چنین بنگاه‌هایی ۹۹ درصد کل شرکت‌ها را در اقتصادهای توسعه‌یافته تشکیل می‌دهند. (OECD، ۲۰۰۲) جدول 1A (همانطور که خیلی مطالعات در سال‌های اخیر نشان داده‌اند، برای اقتصادی که می‌خواهد در جهانی از رقابت فزاینده موفق باشد، نوآوری - به معنی خلق و استفاده از محصولات، فرآیندها، خدمات یا گونه‌های سازمانی جدید - حیاتی است و بنگاه‌های کوچک و کارآفرین (مانند بنگاه‌های بزرگ و سایر نهادها) باید نوآور باشند تا در رقابت و رسیدن به هدف خود موفق باشند (برای مثال نگاه کنید به کمیسیون اروپا، ۲۰۰۵؛ JSBR، ۲۰۰۷؛ بنیاد کافمن (۲۰۰۷).
    مشکل اینجاست که بسیاری از شرکت‌های کوچک و متوسط با کمبود قابلیت‌ها، منابع و مشوق‌های لازم برای نوآوری مواجه هستند و همچنین در مورد ریسک‌های ناشی از تغییرات و نیز نقش دولت و تلاش آن برای پرورش نوآوری - حتی اگر خود متمايل به نوآوری باشند - معمولاً بدبین هستند. علاوه بر این، حجم و تنوع دنیای کسب و کارهای کوچک، طراحی سیاست برای تشویق نوآوری در SMEها را بسیار مشکل می‌کند در حالی که واقعیت آن است که دولت عامل اصلی ایجاد چارچوب‌ها، نهادها و مشوق‌هایی است که نوآوری در SMEها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. به بیان دیگر، SMEها و سیاست‌گذاران به شیوه‌های گوناگون از هم تأثیر می‌پذیرند، کمک می‌شوند یا مانع کار هم می‌شوند، در زمینه‌های از سایر عوامل متعدد و چندگانه که بر تصمیمات، استراتژی‌ها و عملکرد آنها در دنیای کسب و کار و سیاست‌گذاری عمومی تأثیر می‌گذارد.
    این فصل روابط میان پویایی‌های نوآوری در SMEها و استراتژی‌های سیاست نوآوری برای SMEها را بررسی می‌کند. سه هدف عمده در این فصل وجود دارد: اولاً، مروری بر شواهد و تفکرات دربارۀ نوآوری و SMEها انجام می‌شود. ثانیاً این فصل روابط میان پویایی‌های سیستم نوآوری و توسعه استراتژی‌های سیاستی برای ارتقای نوآوری در SMEها را مورد بررسی قرار می‌دهد، این بخش از فصل توجه خود را بر تکامل مدل‌هایی که برای درک و تأثیرگذاری بر نوآوری استفاده می‌شوند، متمرکز می‌کند. ثالثاً، فصل با بحث در مورد بینش‌هایی که ممکن است برای سیاست‌گذاری‌های آتی در مورد نوآوری و SMEها مفید باشند خاتمه می‌یابد.
    تمام شرکت‌های کوچک و متوسط (SMEها) شرکت‌هایی نسبتاً کوچک‌اند ولی همه آنها نوآور نیستند، البته این عبارت ساده واقعیت تنوع و پیچیدگی بخش کسب و کارهای کوچک و ارتباط آن با نوآوری را به درستی نشان نمی‌دهد. بنابراین فصل با یک جهت‌گیری آغاز می‌شود و بحث می‌کند که SMEها چگونه تعریف می‌شوند و بررسی می‌کند چگونه نوآوری به شکل‌های مختلف SMEها را تحت تأثیر قرار می‌دهد یا در مواردی از گونه‌های متفاوت و متضاد از SMEها مشتق می‌شود.


    مقاله۹: تکامل همزمان حفاظت از دارایی‌های فکری و نوآوری: موردکاوی موضوع مداومت پتنت در ایالات متحده

    نویسنده: استوارت جی. اچ گراهام

    در مقدمه این مقاله آمده است:
    این فصل تکامل همزمان دو موضوع حفاظت از دارایی‌های فکری و سیاست نوآوری را در بستر یک نهاد خاص در زمینه حفاظت از دارایی‌های فکری بررسی می‌کند: درخواست مداومت پتنت، که یک گزینه قانونی در دسترس، در ایالات متحده به شمار می‌رود و البته در هیچ کجای دیگر جهان وجود ندارد. دستورالعمل مداومت به متقاضیان پتنت اجازه می‌دهد که مدت حفاظت توسط پتنت را بیشتر کنند و برای نوآوران و مخترعین فرصت‌های متعدد استراتژیک، از جمله محرمانه نگه‌داشتن و تأخیر زمانی ایجاد می‌کند.
    این فصل همچنین تأثیرات نامطلوب مقوله‌ای به‌عنوان پتنت‌های زیر دریایی را بررسی می‌کند. در این شیوه با استفاده از درخواست‌های مداومت پتنت، برای مدت طولانی موضوع پتنت را به صورت محرمانه نگه می‌دارند. سپس منتظر می‌مانند تا در بازار، فناوری به صورت گسترده توسط کاربرانی که از وجود چنین پتنتی بی‌خبرند به کار گرفته شود و بعد به صورت ناگهانی درست مثل پدیدار شدن ناگهانی زیر دریایی از زیر آب، پتنت به ثبت می‌رسد و منافع کلانی را عاید دارندگان خود می‌سازد.
    موارد مختلفی در زمینه این گونه پتنت‌های موسوم به زیر دریایی بررسی شده‌اند که دارندگان آنها موفق به کسب منافع اقتصادی فوق‌العاده‌ای به این ترتیب شده‌اند.
    این فصل محرک‌های فناورانه و تاریخی که در توسعه قوانین مداومت نقش داشته‌اند بررسی می‌کند. همچنین در مورد اینکه چگونه و چرا نوآوران در فناوری‌های نیمه‌رساناها و صنایع دارویی از دستورالعمل درخواست مداومت بهره برده‌اند بحث می‌شود و نشان داده می‌شود که چگونه در هرکدام از این بخش‌های مهم، دستورالعمل درخواست مداومت به صورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته و فرصت کسب منافع استراتژیک را به وجود آورده است.

    حداقل از زمان نورث (۱۹۹۰)، به این درک دست یافته‌ایم که نهادها (یا قواعد بازی) همزمان با سایر فرآیندهای اقتصادی تکامل می‌یابند. نوآوری یکی از همین فرآیندهای اقتصادی است که همزمان با نهادهایی که آن را حمایت می‌کنند یا محدودش می‌سازند تکامل یافته است.

    در این فصل واژه «نوآوری» از منظر شومپیتری به کار رفته است. نوآوری فرآیندی است که طی آن اختراعات - یا ایده‌های جدید - به صورت موفق توسط کارآفرینان به بازار معرفی می‌شوند (شومپیتر، ۱۹۴۲). از این رو نوآوری شامل پذیرش اختراعات در بازار در قالب محصولات جدید، تولید هماهنگ و اصلاح یا توسعه سازمان‌های جدید است.

    مقاله۱۰: استفاده از چارچوب تنظیم مقررات در سیاست نوآوری

    نویسنده: نات بلايند

    در مقدمه این مقاله آمده است:
    موضوعاتی مثل مقررات‌گذاری، نوآوری و رقابت‌پذیری در بازارهای جهانی دهه‌ها است که مورد بحث قرار گرفته‌اند. با این حال به شکل جامع کار زیادی در زمینه‌ی درک تأثیر قانون‌گذاری بر توانایی صنایع در نوآور و رقابت‌پذیر بودن صورت نگرفته است.
    مباحثات صورت گرفته در این زمینه بر مبنای نظام‌مندی نبوده و بیشتر در سطح حرف و حدیث باقی مانده‌اند. علاوه بر این که بررسی مطالعات موجود نیز تصویر واضحی ارائه نمی‌دهند که آیا جنبه‌های منفی مقررات بر جنبه‌های مثبت فزونی دارد یا خیر.
    برای کشورهایی که عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) هستند، توسط ارنست (۲۰۰۲) یک همبستگی منفی میان شدت مقررات بازار محصول و شدت مخارج تحقیق و توسعه شناسایی شده است. سوان (۲۰۰۵) نشان می‌دهد که برای سهم قابل توجهی از شرکت‌های انگلیسی محتواي مقررات هم منبع مهمی برای نوآوری و هم در عین حال مانع جدی در راه فعالیت‌های نوآورانه است. به دنبال مقاله‌ی مهم پورتر و وندرلاین، قانون‌گذاری بر توسعه‌ی فناوری‌های محیطی ارائه دادند. علاوه بر آن که بیشتر رویکردها یک چارچوب ایستا را مد نظر قرار می‌دادند، حلقه‌های بازخورد بلند مدت میان مقررات و نوآوری هم در نظر گرفته نمی‌شدند (به استثنای کمپ، ۱۹۹۸) حتی در بیشتر موارد به تعاملات نهادها و بازیگران در سیستم‌های نوآوری هم توجهی نشده بود.

    میان سیاست‌گذاران مباحثاتی مبنی بر افزایش تمرکز بر چارچوب قانونی به‌عنوان یک ابزار سیاست‌گذاری وجود دارد (بلايند و همکاران، ۲۰۰۴). اغلب به علت محدودیت‌های بودجه‌های عمومی سیاست‌گذاران امکان افزایش مخارج عمومی در زمینه‌ی تحقیق و توسعه را به سختی به دست می‌آورند تا از این طریق نوآوری را ارتقاء بخشند. بنابراین سیاست‌های مربوط به بهبود شرایط چارچوبی مربوط به نوآوری از اهمیت بیشتری برخوردار می‌شوند. متعاقباً، ارزیابی تأثیرات مقررات‌گذاری ابزار ارزشمندی در خط‌مشی‌گذاری و سیاست‌گذاری قانونی است.
    نه تنها به مسئولیت‌ها و بار قانونی شرکت‌ها در عمل به موارد قانونی مشخص توجه می‌شود، بلکه تلاش می‌شود تأثیرات احتمالی مقررات بر نوآوری نیز بررسی شود.


    مقاله۱۱: نوآوری، دفاع و امنیت

    نویسنده: جوردی مالس-گالرت

    در مقدمه این مقاله آمده است:
    میان نوآوری نظامی و غیر نظامی رابطه‌ای طولانی مدتی وجود دارد. بسیاری فناوری‌هایی که کاربردهای غیر نظامی دارند و همچنین بسیاری مهارت‌ها و قابلیت‌هایی که جای دیگری توسعه یافته‌اند برای استفاده‌ی نظامی اتخاذ شده‌اند. البته در طی سال‌ها، این رابطه تغییراتی کرده و به صورت‌های مختلفی بروز کرده است. مشاهده‌ی نوآوری نظامی در طی نیمه‌ی دوم قرن بیستم به‌طور مشخص سیستم نوآوری نظامی محدودی را نشان می‌دهد که در آن تنوع فناوری و پویایی‌های انتخاب توسط خریدهای دولتی و سیاست‌های تحقیقاتی تعریف می‌شوند.
    یعنی بدون درک کافی از این که فناوری یک عامل کلیدی در فراهم آوردن برتری نظامی و امنیت است توسعه یافته‌اند. با این حال مرز جدایی میان نظام‌های نوآوری و غیر نظامی، همیشه چندان روشن نبوده است. این فصل این رابطه در حال تکامل را بررسی می‌کند، البته با تمرکز بر تجربیات ایالات متحده و بعضی کشورهای اروپای غربی از زمان جنگ دوم جهانی و تغییر سیستمی که از زمانی که به قرن بیست و یکم وارد شده‌ایم در حال وقوع است.
    استدلال خواهیم کرد که تمایز صریح میان نظام‌های نوآوری نظامی و غیر نظامی که مشخصه غالب قرن بیستم بود، شروع به از بین رفتن کرده است. تغییرات به هم وابسته در فناوری، بستر سیاسی و امنیتی و نوآوری و سیاست‌های خریدهای دولتی منجر به به وجود آمدن یک نظام نوآوری یکپارچه و پیچیده‌تر جدید شده است.

    مجتمع شدن نوآوری نظامی و غیر نظامی در قالب یک نظام نوآوری واحد موضوع جدیدی نیست. به‌طور تاریخی، مخترعین، هنرمندان و دانشمندان همزمان برای ارتقای نوآوری‌های نظامی و سایر مقاصد تلاش می‌کرده‌اند. بسیاری از نوآوری‌ها در تسلیحات توسط فناوران و فیلسوفانی که خودشان نظامی نبوده‌اند توسعه یافته‌اند. این هم‌زادی ظاهراً مشکلی هم به وجود نمی‌آورد. به‌علاوه، جامعه‌ی مدرن عمیقاً تحت تأثیر فناوری‌ها و اشکال سازمانی که به‌طور اولیه برای کاربردهای نظامی توسعه یافته بودند، قرار داشته است. با انقلاب صنعتی فناوری‌های اجتماعی که سازمان‌های سلسله مراتبی و کنترل مرکزی را حمایت می‌کردند و بهبود می‌بخشیدند از کاربردهای نظامی به بسترهای غیر نظامی منتقل شدند. برای مثال، افسران نظامی بر ساخت شبکه‌ی ریلی در ایالات متحده در میانه‌ی قرن نوزدهم نظارت می‌کردند و همچنین گونه‌های سازمانی که توسط اعضای بخش مهمات ارتش ایالات متحده شکل گرفته بودند بعد از سال ۱۸۱۵ به سایر حوزه‌های اقتصاد تسری یافتند و مبنایی برای آنچه که «نظام تولیدکنندگان آمریکایی» شناخته می‌شد را شکل دادند.

    در قرن نوزدهم، فناوری نظامی تکیه بر قابلیت‌های علمی داشت، همزمان نیازمندی‌های نظامی محرک نوآوری‌هایی بود که نقش مهمی در توسعه‌ی صنعتی ایفا می‌کردند. مسلماً آنچه در جوامع صنعتی مدرن متفاوت بود شدت ارتباط میان فعالیت نظامی و نوآوری فناورانه بود، تلاشی که برای حمایت فعالیت‌های علمی و فناورانه، با مقاصد نظامی صورت می‌گرفت و تأثیر چنین تلاش‌هایی بر ماهیت تعارض نظامی ویژگی خاص آن برهه‌ی زمانی بود. کشتار حاصل از جنگ جهانی اول، تبدیل به اولین مقیاس هشدار دهنده در مورد قدرت مخرب بالقوه فناوری‌های علمی و صنعتی که برای مقاصد نظامی به کار گرفته می‌شدند، گردید. از آن زمان به بعد فعالیت‌های تولیدکنندگان اسلحه که به شکل فزاینده‌ای متخصص‌تر می‌شدند و نگرانی در مورد قدرت مخرب سلاح‌های جدید منجر به جریانی از تحلیل‌های منتقدانه و جستجو برای سیاست‌هایی شد که توان کنترل ظهور و اشاعه‌ی جنگ‌افزارهایی که روز به روز قدرت تخریبی بیشتری پیدا می‌کردند، داشته باشد.


    مقاله۱۲: سیاست نوآوری تقاضامحور

    نویسنده: جاوب ادلر

    در مقدمه این مقاله آمده است:
    امروزه سیاست نوآوری به‌طور چشمگیری تنوع یافته است که این امر تا اندازه‌ای پیامد درک سیستماتیک از فرآیند نوآوری است. همانطور که در رویکردهای سیستم نوآوری تشریح می‌گردد (چمینید و ادکویست در همین کتاب) خود این امر به ادراک وسیع‌تر از کارکردهای سیستم‌های نوآوری و سیاست‌های مرتبط با حمایت از این کارکردها انجامیده است (برای مثال بردک و همکاران، ۲۰۰۷). با اینکه رویکردهای سیستم‌های ملی نوآوری تا حدی با مشارکت و در نظر گرفتن استفاده‌کنندگان بالقوه شکل گرفته است (لاندوال، ۱۹۸۸؛ ۱۹۹۲) و با اینکه ادبیات سیستم‌های ملی نوآوری کاربرانی که دانش جدید و مشتریان نوآوری‌ها را در نظر می‌گیرد ولی باز هم به‌طور چشمگیری طرف تقاضا در این رویکردها مورد غفلت قرار گرفته‌اند.
    مثلث سیاست‌گذاران، تحلیلگران سیاست و نوآوری و جامعه‌ی کسب‌وکار (در بخشی که نسبت به سیاست‌گذاران ادعا دارد) توجه خیلی کمی به تحریک تقاضا در سیاست نوآوری نشان داده است. از لحاظ سیاسی تمام ابعاد این مثلث تقریباً تمرکز خود را بر فعالیت‌ها و بر استراتژی‌های طرف عرضه معطوف نموده‌اند که پیامد آن تنوع تحقیقات و سیاست نوآوری‌هایی بوده است که تا کنون به وقوع پیوسته‌اند.

    با این حال در چند سال اخیر، گرایش به تقاضا دوباره مورد توجه قرار گرفته است. عمدتاً - البته نه صرفاً - در قالب خریدها و تدارکات دولتی که تشویق‌کننده و محرک تقاضا هستند. تلاش‌های مختلفی در حال انجام است که مهم‌ترین آن افزایش آگاهی میان سیاست‌گذاران و جامعه‌ی کسب‌وکار نسبت به اهمیت بالقوه تقاضای عمومی برای نوآوری‌ها است و بلندپروازانه‌تر از آن، پتانسیل «بازارهای پیشرو» برای نوآور بودن و رقابت‌پذیری در حال آزمایش است (شورای اروپایی، ۲۰۰۶). تحلیلگران سیاسی در شکل‌گیری این گفتمان جدید نقش مهمی ایفا کرده‌اند و به فرآیندهای یادگیری سیاسی کمک نموده‌اند (نگاه کنید به کک و همکاران، ۲۰۰۵؛ ویلکینسون و همکاران، ۲۰۰۴؛ ادلر و همکاران، ۲۰۰۵؛ آهو و همکاران، ۲۰۰۶؛ ادلر، ۲۰۰۷a؛ جورجیو، ۲۰۰۷). حداقل در اروپا، بازگشت به ابزارهای تقاضا محور سیاست نوآوری، مورد جالب توجهی در زمینه توسعه‌ی استدلالی سیاست‌ها است. با این حال نمی‌توان گفت که لفاظی‌ها در زمینه سیاست نوآوری تقاضا محور (DBIP) و تلاش‌های اولیه برای طراحی سیاستی واقعاً حاصلی دربرداشته و باعث تمرکز جدیدی در سیاست نوآوری شده است و از این رو باعث تحول ادراک از کارکردهای سیاسی درون سیستم‌های نوآوری شده است یا خیر. در این فصل DBIP به این صورت تعریف می‌شود: مجموعه‌ای از اقدامات عمومی برای افزایش تقاضا برای نوآوری‌ها، برای بهبود شرایط جهت جذب و درک نوآوری‌ها یا بهبود در بیان تقاضا به‌منظور تحریک نوآوری‌ها و اشاعه‌ی نوآوری‌ها.

    مقاله۱۳: مدیریت بُعد نرم نوآوری: دستاندکاران، محققین و سیاست‌گذاران، با نوآوری خدمات چگونه برخورد می‌کنند؟

    نویسنده: پیم دن هرتگ

    در مقدمه این مقاله آمده است:
    خدمات و نوآوری‌های خدمات در هر جایی به چشم می‌خورند. بعضی از آنها برای ما در نقش مصرف‌کننده‌ی نهایی کاملاً قابل مشاهده هستند، برای مثال سیستم جدید مکان‌یابی جهانی (GPS)، اساساً شیوه‌ی حرکت ما در ترافیک و بین شهرها را متحول کرده است و بنیانی برای نسل جدید خدمات موقعیت‌محور شکل داده است.
    مدل‌های جدید خرده‌فروشی نه تنها در خیابان‌ها بلکه در اینترنت هر روز ظهور می‌یابند و تجربیات خدماتی جدیدی را رقم می‌زنند. محیط‌های بازار دیجیتال در حال تبدیل بعضی از مشتریان به بازرگانان هستند. مدل‌های کسب‌وکار نوین - مانند آنچه که خطوط هوایی با هزینه‌های پایین به نمایش گذاشته - روزانه زندگی ما را تغییر می‌دهند. در محیط کسب‌وکار، نوآوری‌های خدمات تقریباً در هر فرآیندی ارائه می‌گردند، شامل خدمات منابع انسانی، لجستیک، خدمات مالی و بازاریابی. بنگاه‌ها با انواع مختلف خدمات نوآورانه روبرو هستند که در ارتباط با کالاهای سرمایه‌ای مثل پرینتر و دستگاه کپی یا تجهیزات پزشکی پیشرفته ارائه می‌گردند.
    در واقع اینها فعالیت‌های خدماتی هستند که باعث افزایش ارزش با یک نرخ فزاینده می‌شوند. بعضی از تولیدکنندگان حتی به‌تدریج در حال دگرگونی کار خود در قالب ارائه‌دهندگان خدمات هستند یا در بعضی موارد در حال فروش کامل بخش فعالیت‌های تولیدیشان (IBM یک مثال شناخته شده در این مورد است). در بخش‌های غیر انتفاعی، مانند آموزش، امنیت و دولت شاهد شیوه‌های جدید از تعامل مصرف‌کنندگان نهایی و تولیدکنندگان هستیم، همچنین شیوه‌های جدیدی را در نحوه‌ای که مفاهیم خدمات به کار می‌روند یا خدمات توزیع می‌شوند شاهد هستیم.

    در مورد مفاهیم خرید تک مرحله‌ای (خدمات تجمی شده) فکر کنید، مشتریان بودجه شخصی برای خریداری مجموعه سفارشی خدمات دارند. بنگاه‌ها و سازمان‌ها به شکل فزاینده‌ای تبدیل به ترکیب‌های یکتایی از مجموعه فعالیت‌های تولیدی و خدماتی می‌شوند. هم در نوع بسته‌بندی (سوپرمارکت‌های خدمات) و هم غیر بسته بندی (متخصصین برتر) این کارکردهای خدماتی می‌توانند ارائه خدمات نوآورانه‌ای را در پی داشته باشند.

    با وجود اینکه ممکن است تصور شود مثال‌های بالا، پدیده‌های جدیدی هستند، باید توجه داشت که توسعه به سمت اقتصاد خدمات، فرآیندی است که برای چندین دهه در جریان بوده است.
    واضح است که توسعه و ارائه خدمات نوآورانه، هم نوآوری فناورانه و هم غیر فناورانه، نیز دانش و قابلیت‌ها را در بر می‌گیرد. پس چگونه است که وقتی صاحب‌نظران نوآوری در مورد نوآوری بحث می‌کنند بیشتر بحثشان در ارتباط با D&R و نوآوری فناورانه است؟ چگونه است که آمارهایی که نوآوری و D&R را اندازه می‌گیرند هنوز اغلب D&R و نوآوری فناورانه را اندازه‌گیری می‌کنند؟ و چرا ظاهراً خیلی زمان می‌برد تا نه تنها صنایع خدماتی در مباحث نوآوری بهتر از این پوشش داده شوند بلکه معیارهای ارزیابی نوآوری که بیشتر مناسب نوآوری خدمات باشند توسعه داده شوند؟ در نهایت چگونه قابل توضیح است که در بیشتر کشورها سبد طرح‌های نوآوری و D&R غالباً متمرکز بر فناوری و تولید است؟

    یک توضیح ممکن برای آنچه که دگرگونی به سمت طرف نرم نوآوری خوانده می‌شود، (دن هرتگ و همکاران، ۱۹۹۷) تکامل همزمان دامنه‌های مربوط به دستاندکاران نوآوری، دانشمندان نوآوری و آماردانان و سیاست‌گذاران نوآوری در مورد این موضوع است. پیش از این، این سه جامعه در همان پارادایم غالب که نوآوری را اغلب منحصر به نوآوری فناورانه قلمداد می‌کرد، گیر کرده بودند. با این وجود، در چند سال اخیر، یک فرآیند آهسته ولی پیوسته را می‌توان مشاهده کرد که در آن دیدگاه‌های جدیدی در مورد دگرگونی به سمت اقتصاد خدمات و تأثیرات آن بر وضعیت نوآوری در عمل، تحقیقات نوآوری و آمارها و همچنین مداخلات سیاسی (نوآوری) مناسب در حال توسعه یافتن هستند. نوآوری خدمات بیش از پیش مورد تحلیل قرار گرفته. نظریه‌های جدید و گونه‌شناسی‌های تازه توسعه یافته‌اند و معیارهای آماری جدید معرفی شده‌اند. بنگاه‌ها به‌طرز فزاینده‌ای نوآوری خدمات را با وضوح بیشتری مدیریت می‌کنند.
    در بعضی کشورها سیاست‌گذاران نوآوری شروع به جستجوی طرح‌های نوآوری و D&R کرده‌اند که بیشتر به نوآوری خدمات نزدیک باشند. این فرآیندی نبوده است که همواره یکنواخت به پیش رفته باشد یا اینکه تاکنون نهایی شده باشد (بلکه در حال شتاب گرفتن است). به هر حال موضوع قیاس رقص سه‌گانه (که در قسمت شروع کتاب بحث شد) در حوزه نوآوری خدمات نیز کاملاً مرتبط است.

    مقاله۱۴: تکامل پارادایم‌های نوآوری و تأثیر آنها بر تحقیقات، توسعه‌ی فناورانه و ابزارهای سیاستی

    نویسنده: پاتریس بوخولت

    در مقدمه این مقاله آمده است:
    این فصل تکامل تاریخی سیاست‌های عمومی برای بهبود دانش، فناوری و نوآوری را شرح می‌دهد. توجهی که به طراحی ابزارهای سیاسی می‌شود، در دوره‌های زمانی متوالی از درک نظری و تجربی فرآیندهای نوآوری شکل گرفته است.
    در راستای بحث کلی کتاب، ابزارها در ارتباط با توسعه‌ی تدریجی مفاهیم تحلیلی فرآیند نوآوری تحلیل می‌شوند و همچنین فهم در حال تکامل از گلوگاه‌هایی که سرمایه‌گذاری خصوصی در مقوله‌ی علم و فناوری را تحت تأثیر قرار می‌دهند، بر تحلیل مؤثر هستند.

    توسعه‌ی سیاست‌های عمومی به شدت با پیشرفت در تفکر درباره‌ی فرآیندهای نوآوری و ارتباط درونی علم و نوآوری وابستگی دارد. در چند دهه‌ی گذشته مدل‌های نظری که نشان می‌دهند دانش چگونه خلق و به نوآوری بدل می‌گردد و بالعکس نوآوری چگونه منشأ خلق دانش جدید می‌گردد، توسعه‌ی چشمگیری داشته‌اند.
    این مدل‌ها سیاست‌گذاران و چگونگی طراحی ابزار توسط آنان را تحت تأثیر قرار داده‌اند. تمرکز این فصل بر این مقوله است که چگونه دولت‌ها و نهادهای واسط غیر انتفاعی با چالش نوآوری کنار می‌آیند.
    از این رو این فصل به جزئیات تکامل تفکر در زمینه‌ی فرآیندهای نوآوری و تعامل بین دانش و نوآوری نمی‌پردازد، که در فصول قبل هم مورد بحث قرار گرفته‌اند، بلکه شرح می‌دهد که این نتایج چگونه در قالب ابزارهای سیاسی عمومی در زمینه‌ی علم و فناوری ترجمه می‌شوند.

    چهار گونه از قلمروهای سیاسی که در ادبیات مورد بحث قرار می‌گیرند ارتباط نزدیکی با هم دارند؛ سیاست علم، سیاست تحقیق (و توسعه)، سیاست فناوری و سیاست نوآوری. هر کدام از این سیاست‌ها بخش خاصی از زنجیره‌ی دانش را مورد توجه قرار می‌دهند، اگر چه که مرز تعریف شده‌ای میان آنها وجود ندارد و همپوشانی میان آنها باعث می‌شود جابجایی‌هایی هم در عملکرد سیاست‌ها وجود داشته باشد.


    برای مطالعه بیشتر لطفا فایل کتاب مراجعه کنید.